پسر خود ساخته

نوشته های ژوزف پسر خودساخته

پسر خود ساخته

نوشته های ژوزف پسر خودساخته

دارم مینویسم به خاطر

  
دارم از اول براتون می نویسم . کنار دیوار تکیه زدم و مینویسم . کنار دیواری که زیرش پره از مورچه ... همون دیواری که هر مرد و نامردی به اون تکیه میده ... همون مورچه ای که هیچ کدممون تا حالا اشکشو ندیدیم ...
می نویسم به یاد میوه ها :
 
خیار ... نه به خاطر خش ... به خاطر یارش ...
می نویسم به خاطر شلغم ... نه به خاطر شلش ... به خاطر غمش ...
 
مینویسم به یاد حیوونا :
 
به خاطر گاو ... میدونید چرا ؟؟؟ چون گاو نگفت من ... گفت ما ...
به خاطر کلاغ ... نه به خاطر قارقارش ... به خاطر یه رنگیش ... مشکی پوش بودنش ...
به خاطر سگ ... نه به خاطر پارس های شبونش ... به خاطر اون وفاش ...
می نویسم به یاد کرم خاکی ... نه به خاطرکرم بودنش ... به خاطر خاکی بودنش ...
 
 

می نویسم به خاطر تمام اون نامرد هایی که کمرمو تو زندگی راست نکردند ... اونایی که دینمو نابود کردن ... آره ... خودم هستم ... ژوزف ... پسر خود ساخته ...