هنوز حرفای ناگفته دارم گوش کن
تو هم این زهر تلخ نفرت و نوش کن
آره تو راست میگی عشق بچه بازی نیست
همون بهتر بری ما رو هم فراموش کن
تو آبروی عاشقی رو پاک بردی
دارم جدی میگم ... برای من مردی
چقدر ساده بودم که باورت کردم
عزیزم بودی و خونم و می خوردی
تو که بریدی و دوختی و بهونه ساختی
اما بدون که تو عاشقی باختی
عشق و چه ارزون و مفت فروختی
باختی ... باختی
یاد می گیرم از تو اینو که برم به یک بهانه
اسم این کارو بزارم راه حل عاشقانه
توی اوج اشک عشقی ... یاد میگیرم که بخندم
هرکی سوخت و باخت مهم نیست ... مهم اینه من برندم
از تو آینه ساخته بودم ... به چه سادگی شکستی
تو یه کارت مونده بودم ... اما ثابت کردی پستی
من به غصه راه نمیدم ... به تو هم بها نمیدم
تو فقط یه نقطه بودی ... من تو رو ستاره دیدم
ای ول عالی بود
دخترک چشم عسلی
میان کاه و گندم
از نبض عاشقانه مرد می گفت
از بهشت آبی آیینه
و مرد در فکر لبخند تازه ای بود
که پشت پرچین ها گم شد
یادت رفت سوک سوک کنی !!!
اووووووووووووولللللللللللللللللللللللللللللللللل
لوس بی نمک مهم اینه که من نوشتم
در ضمن حیف تحویلی که گرفتمت بی جنبه
منم سوت میخوام
امروز نشد ولی مطمئن باش هم سوت و اون روان نویس رو ازت میدزدم
مطمئن باش
ماااااااااااااااااااااچچچچچچچچچ
سلام عزیزم
خوبی؟
چرا آخه؟ از چی بریدی عزیز؟
بی خیال غصه ها !!!!!!!!!!!!
تو دیگه اینطوری نگو !!!!!!!
در ضمن اگه درست دیده باشم تو نوشتی:(( باختی)) ننوشتی باختم!!!!!
بهم سر بزن
بای
راستی منو لینک نکردی((گریه))
سلام...
خوبی...؟
واسه چی خنجر خوردی...همیشه سعی کن خنجر بزن...!
این هم که شعر زیبای آقای صادقی بود...
امیدوارم موفق باشی...و دیگه خنجر نخوری...
سلام .... امیدوارم خوب باشین .... چی میشه گفت وقتی که دل شکسته شد .....بازم بنویس ... از ته دل .....منم به روزم و منتظرت
سیب سرخ بهشتی را دیدم
وسوسهء خوردن آن و چشیدن مزهء بینظیر آن
چشمانم را کور کرد
با خوردن آن پایم از صخرهء بهشت لغزید
و به زمین گناه افتادم
روزگاران بر من گذشت
و جز حسرت نصیبی نبردم !
کاش آن سیب را امتحان نکرده بودم !
آن سیب تو بودی ... !
سلام. بعد از خواندن کامنتت خیلی نگران شدم. تو معلوم هست که چی شدی؟ نمی دانم چی بگم ولی اگه از دست من کاری بر می اد خوشحال می شوم که در خدمتتان باشم
آمدن نمی باید و رفتن نمی شاید!
سلام........شعر بسیار زیبایی بود.......وبلاگ خوبی داری.بازم میام......موفق باشی
بمباران اتمی ایران توسط آمریکا
دولت بوش قصد بمباران گسترده و اتمی ایران را دارد. دولت بوش با بمب افکنهایش تاسیسات مشکوک به سلاح هسته ای ایران را بمباران خواهد کرد. روزنامه نگار معروف " سیمور هرش" نوشت :
بوش و دیگران در کاخ سفید رئیس جمهورایران- احمدی نژاد- را بعنوان کسی میشناسند که پتانسیل یک ادلف هیتلر را دارد. یک مقام بالای امریکا بدون فاش ساختن نام خود گفت:
این ارزیابی است که در کاخ سفید نسبت به احمدی نژاد وجود دارد. یک مشاور پنتاگون نیز گفت: کاخ سفید باوردارد که تنها راه حل، تغییر ساختار قدرت درایران است و این یعنی جنگ. سیمون هرش ازقول یک مقام سابق اطلاعات و امنیت امریکا میگوید که او برنامه حمله به ایران را بزرگ، تهاجمی و قابل انجام خوانده است. او میگوید که برنامه نظامی بمباران مداوم ایران رهبری مذهبی را تحقیر و مردم را به شورش علیه دولت و سرنگون کردن آن برخواهد انگیخت.
یک منبع اطلاعاتی با هیجان و ابراز احساسات از قول مشاور و رهبر غیر نظامی پنتاگون میگوید که بوش کاملا مطمئن است ایران را بمباران هسته ای خواهد کرد. او معتقد است باید کاری کرد که هیچ دموکرات و جمهوریخواهی اگر رئیس جمهور آینده شود جرات انجام آن را نخواهد داشت. همین مقام اضافه میکند:
برای بوش "کنترل ایران" اقدامی است که درتاریخ ثبت خواهد شد. تاسیسات نطنز براساس اطلاعات امریکا دارای 50 هزار سانتریفوژ دراعماق زمین است که برای غنی سازی اورانیوم برای 20 کلاهک هسته ای کافی است.
سلام.
همین که دیگه بهت خنجر نمی زنم خودش کلی حاله!!!
سال خوبی داشته باشی!
در پناهگاه دلم مرغی نشسته
مرغکی بی بال و پر و دل شکسته.........
فکر پروازه دوباره
من میگم فکر محاله
اخه این مرغک وحشی دیگه بال و پر نداره!
تو ی این سرای هستی من میگم چرا نشستی؟
مگه تو دلی شکستی که الان سرکش و مستی؟
مگه عاشقی دوباره ..................
پس برو فکر یه چاره!
میگه من دیوانه بودم
تو دلت بیگانه بودم
توی این دل شکسته مثل یک اواره بودم...........
شاید این فکر محال برم از دلت دوباره
دل تو مثل بهاره
اخه اون شکوفه داره............
میمونم تا که دوباره تنم بال و پر دراره.
سلام اپم و منتظر. هنوز نگران احوالتون هستم اگه دوست داشتی برام میل بزن خوشحال می شوم اگه با من صحبت کنی. قول می دهم محرم خوبی برای اسرارت و سنگ صبوری برای همه درد و دل هات باشم
سلام .مرسی از اینکه به وبم سر زدی و تشویقم کردی شما هم وب قشنگی دارید اما ساده با مطلبهای خیلی قشنگ امیدوارم موفق باشی با تبادل لینک موافقی منتظر جوابت هستم مرسی بای
ما نیز ، چون درخت
باید که تن دهیم به آن تند باد سخت
باید به زیر خاک بیابان بریم رخت
*******
سلام خوبی؟
بهم سر نمی زنی دیگه؟
دلم گرفته!!(بغض)
کجایی؟
من آپیدم نیومدی!!
بهم سر نزدی!!
وبلاگمو تغییر دادم! آخه یکمی قاط زد!
بهم سر بزن منتظرت هستم عزیز!
بای
غربت من هر چی که هست از با تو بودن بهتره
آخر خط زندگی این نفسهای آخره
وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر می شم
وقتی با یک زخم زبون از این و اون دلگیر می شم
این آخر راهه دیگه باید که تنها بمیرم
تنها ا اوج بی کسی تو غربت آروم بگیرم
باید برم باید برم باید که بی تو بپرم
آخ که چه سنگین می زنه این نفسهای آخرم
سکوت من نشونه ی رضایتم نیست می دونی
گلایه هامو می تونی از توی چشمام بخونی
بگو آخه جرمم چیه؟ که باید اینجور بسوزم
هیچی نگم داد نزنم لبامو رو هم بدوزم
در به در غزل فروش منم که گیتار می زنم
با هر نگاه به عکست انگار من خودمو دار می زنم
نفرین به عشق به عاشقی نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو نفرین به عشق من و تو
به ساده بودنه من و به اون دله سیاهه تو
*************
سلام عزیزم خوبی؟
خسته نباشی
نه من غلط کنم بهت بگم بی معرفت!!
مگه با معرفت تر از تو هم هست؟
فقط خیلی خستمه!
یه جوری از همه چی سیرم!
شدم مثل چند روز پیش خودت!(گریه)
بهم سر بزن
می خوام اولی باشی
آپ کردم
بای عزیزم
بازنده
ای عشق راه دور من شکست دل غرور من
حادثه رفتن تو بود مهم نبود غرور من
مهم نبود شکستنم به پای تو نشستنم
مهم تو بودی عشق من نه قصه ی دل بستنم
جای تو آغوش منه این معنیه دوست داشتنه
رفتی و خاطرات تو قلبمو آتیش می زنه
به افتخار عشق تو می گم که بازنده منم!
ارزشش رو داشت عشق من معجزه ی شناختنه
مهم نبود دل سوختنم دور از تو پرپر زدنم
اشکام به وقته رفتنت عذاب تلخه باختنه
**************
سلام جیگر شرمنده اگه اذیتت کردم!
من منظوری نداشتم یکمی اذیت بودم و دلم یکمی زیاده از حد گرفته بود!
خودم هم موندم توش چرا اومدم سراغ شما! واسه درده دل!
خلاصه شرمنده تیم عزیز !
بهم سر بزن ! ببین من ۲ روز دیگه ظهر یا شب آپ می کنم!
بیا که اوبی باشی!
ببین من کی گفتم!
نگی نگفتما!!!!!!!!!!!!
بای
انتظار
به صدای قلبم گوش کن
دیگر نای صدا کردن ندارد
وقتی به حرفهایت فکر می کنم
مرا به دنیای پنهان تو می برد
امشب می خواهم به یاد قشنگ تو شاد باشم
می دانی که نگاهت پاک تر از آب روان و دلت چون آینه است
به خدای آسمانها
به قناریهایی که عاشقانه می خوانند
سپرده ام
موسیقی انتظار سر دهند
سلام اپ کردم خوشحال می شوم نظر تو بدونم
باد، پیچید در ترانه ی برگ
برگ، لرزید از بهانه ی باد
هر کجا برگ خشک بود ،افتاد
باغ نالید و گفت:
ـ ((باد ،مباد!))
******************
سلام خوبی؟
نازنین بهم سر بزن!
آپیدم!
بدو بیا اول بشی!
منتظرت هستم
بای
با یک شعر به روزم خوشحال می شم سر بزنید
سلام .متاسفانه متوجه منظورت نشدم.برام اف بذار.خوشحال میشم.
سلام.سخته.هرگز فراموش نیمیشه.اما خیلی کمرنگ میشه.به وقتش میبینی.بهم سر بزن .خوشحال میشم.
عمر لحظه ایست از برآمدن تا به آخر آمدن... و کار ما در این میان شکفتن است و بس.... موفق باشید و سرفراز
سلام
مرسی از حضورت و دیگه این تقصیر تو بوده شماره رو اشتباه زدی وای چه حرف زشتی رو اشتباه فرصتادی من اگه جای طرف بودم باهات قهر میکردم :دی
بای
کجایی؟اینورا نمیای دیگه؟!!!
سلام.قشنگ می نو یسی،وبلاگت رو دوس داشتم،با اجازه لینک دادم...
اگه خواستی منو لینک کن.
قــــــاصـــــدک..
قاصدک !هان چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی.
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیارو دیاری –باری
قاصدک هان ولی...آخر...ای وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام آی!کجا رفتی؟
آی...!
قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند.
**************
سلام نازنین خوبی؟
ممنون از اینکه بهم سر میزنی
آپم سر بزنی خوشحالم میکنی
منتظرت هستم
بای
هوا تاریک بود.....
انعکاس نور ماه و شکست امواج دیدنی بود...
صدای دریا و سردی ماسه ها آرامش عجیبی به دخترک میداد.
سکوت بود....
دخترک سرش را روی شانه پسرک گذاشت...
بازهم سکوت بود....
پسرک ,دخترک را در آغوش کشید و به چشمانش خیره شد....
و بازهم سکوت....
اشک در چشمانشان میهمان شد....
دخترک از جا برخاست و به سمت دریا رفت...
به آسمان نگریست ...
به دنبال ستاره اش گشت ولی او را نیافت...
وقتی به طرف پسرک برگشت فقط یک ستاره در آنجا بود...
از آسمان صدایی آمد...
آری خدا بود !
به دخترک گفت: " ستاره تو همان پسرکی بود که دوستش میداشتی !"
دخترک گریان گفت :" من پسرک را میخواهم نه یک ستاره. "
خدا گفت: "من اینکار را کردم تا توارزش پسرک را بدانی"
دخترک در کنار ساحل نشست و گریست....
صدای قدمهایی را شنید...
وقتی به پشت سرش نگریست پسرک را دید....
به آغوش پسرک پناه برد و گریست !
دخترک وجودش را به قلب پسرک هدیه داده بود....
حتی ستاره بختش را !
اپم و منتظر
سلام داداشی .خیلی دوست دارم.....
دوست دارم اون بالا بنویسی که تمام لحظه هات امیده .چون خدا خیلی دوست داره .....پسر خود ساخته.راستی این دوتا کامنت رو برات از خونه نوشتم داداشی